نمیدانم از کجا شروع کنم. چندساعت پیش عصبی و ناراحت بودم و الان حس خوبی دارم. زندگی را دوست دارم. خانه ام را دوست دارم و این تنها چیز خوبی است که قرنطینه کردن برایم داشت. خانه ام را با تمام جزییاتش دوست دارم. البته هیچوقت متوجه این زیباییها نشده بودم تا اینکه دوستم از همهی زیباییهای خانه ام استوری گذاشت. دیوارهای خانه ام را دوست دارم. نقاشیهای روی دیوار را دوست دارم. اینهی سورریالم را دوست دارم. بخاری را دوست دارم. قوری و کتری و پوست پرتقال روی بخاری را دوست دارم. درناهای اویزان از دیوار را دوست دارم. مدادرنگیها و قلموهای روی میزم را دوست دارم. تدی را دوست دارم. شعرهای که روی دیوار نوشته ام را دوست دارم. فرش زیرپایم را که پدرم در بچگی بافته را دوست دارم. خودم را دوست دارم. موهایم را که الان نارنجی شده اند را دوست دارم. لحاف پر از گربهی روی تختم را دوست دارم. خودم را دوست دارم. خودم را دوست دارم وقتی که در خانهی زیبایم زندگی میکنم. خودم را دوست دارم با همهی چیزهای بدم. امید را دوست دارم. خواهرم را دوست دارم. مادرم را دوست دارم. پدرم را دوست دارم. برادرم را دوست دارم. مریل استریپ را دوست دارم. دوستانم را دوست دارم. استادم را دوست دارم. و همهی این دوست داشتنها برای ادامهی زندگی برایم کافیست.
لحظات رنگی شدن فلفل دلمه ای بازدید : 585
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 16:32